مداخله در بحران در افراد مبتلا به بیماریهای روانی شدید
پیشینه
یک چالش به ویژه مشکل برای درمان اجتماعی (community treatment) افراد مبتلا به بیماریهای روانی جدی، ارائه سطح قابل قبولی از مراقبت در طول مراحل حاد بیماری روانی شدید است. مدلهای مراقبتی مداخله در بحران (crisis‐intervention models) به عنوان یک راه حل احتمالی توسعه یافتند.
پیشینه
یک چالش به ویژه مشکل برای درمان اجتماعی (community treatment) افراد مبتلا به بیماریهای روانی جدی، ارائه سطح قابل قبولی از مراقبت در طول مراحل حاد بیماری روانی شدید است. مدلهای مراقبتی مداخله در بحران (crisis‐intervention models) به عنوان یک راه حل احتمالی توسعه یافتند.
اهداف
مرور تاثیرات مدلهای مداخله در بحران برای هر فرد مبتلا به بیماری روانی جدی و دچار یک اپیزود حاد، در مقایسه با مراقبت استانداردی که معمولا دریافت میکند. در جایی که امکانپذیر بود، مقایسه تاثیرات بازدید تیمهای بحران سیار از منازل بیماران با واحدهای بحران مستقر در خانههای سالمندان.
روشهای جستوجو
پایگاه ثبت کارآزماییهای مطالعه‐محور گروه اسکیزوفرنی را در کاکرین جستوجو کردیم. هیچ محدودیتی از نظر زبان، تاریخ، نوع مقاله، یا وضعیت انتشار، برای ورود رکوردها به این پایگاه ثبت وجود نداشت. این جستوجو در سال 1998 انجام شده و سپس در سالهای 2003؛ 2006؛ 2010 و 29 سپتامبر 2014 بهروز شد.
معیارهای انتخاب
همه کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده را در مورد مقایسه مدلهای مداخله در بحران در برابر مراقبت استاندارد برای افراد مبتلا به بیماریهای روانی شدید وارد مرور کردیم که با معیارهای ورود ما مطابقت داشتند.
گردآوری و تجزیهوتحلیل دادهها
دادهها را بهطور جداگانه از این کارآزماییها استخراج کرده و خطرات نسبی (RR) یا تفاوتهای میانگین (MD) را با 95% فواصل اطمینان (CI) تخمین زدیم. خطر سوگیری (bias) را برای مطالعات وارد شده ارزیابی کرده و با استفاده از سیستم درجهبندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) جدول «خلاصهای از یافتهها» را ایجاد کردیم.
نتایج اصلی
جستوجوی بهروز شده در سپتامبر 2014 هیچ مطالعه جدیدی را برای ورود پیدا نکرد، تعداد مطالعات وارد شده، هشت مورد با مجموع 1144 شرکتکننده باقی میماند. پیامدهای اصلی مورد نظر عبارت بودند از استفاده از بیمارستان، وضعیت عمومی، وضعیت روانی، کیفیت زندگی، رضایت شرکتکننده و بار (burden) خانوادگی. به استثنای وضعیت روانی، تجمیع دادهها برای این پیامدها امکانپذیر نبود.
مداخله در بحران ممکن است پذیرش مکرر را در بیمارستان (به استثنای پذیرشهای شاخص) در شش ماه کاهش دهد (1 RCT؛ n = 369؛ RR: 0.75؛ CI؛ 0.50 تا 1.13؛ شواهد با کیفیت بالا)، اما به نظر میرسد بار خانواده را نیز کم کند (در شش ماه: 1 RCT؛ 120 = n؛ RR: 0.34؛ CI؛ 0.20 تا 0.59؛ شواهد با کیفیت پائین) و وضعیت روانی (فرم کوتاه مقیاس رتبهبندی روانپزشکی (Brief Psychiatric Rating Scale; BPRS): 2 RCT؛ n = 248؛ MD: ‐4.03؛ CI؛ 8.18‐ تا 0.12، شواهد با کیفیت پائین)، و وضعیت عمومی (مقیاس کلی ارزیابی جهانی (Global Assessment Scale; GAS) در 20 ماه؛ 1 RCT؛ n = 142؛ MD: 5.70؛ 0.26‐ تا 11.66، شواهد با کیفیت متوسط) را بهبود بخشد. شرکتکنندگان در گروه مداخله در بحران، 20 ماه پس از بحران از مراقبت خود رضایت بیشتری داشتند (پرسشنامه رضایت مشتری (Client Satisfaction Questionnaire; CSQ‐8): 1 RCT؛ n = 137؛ MD: 5.40؛ CI؛ 3.91 تا 6.89؛ شواهد با کیفیت متوسط). با این حال، نمرات کیفیت زندگی در شش ماه بین گروههای درمان مشابه بود (ارزیابی کوتاه منچستر از کیفیت زندگی (Manchester Short Assessment of quality of life; MANSA)؛ 1 RCT؛ n = 226؛ MD: ‐1.50؛ CI؛ 5.15‐ تا 2.15، شواهد با کیفیت پائین). نتایج مطلوبی برای مداخله در بحران نیز برای خروج زودهنگام از مطالعه و رضایت خانواده به دست آمد. هیچ تفاوتی در نرخ مرگومیر یافت نشد. برخی از مطالعات نشان دادند که مداخله در بحران، هزینه‐اثربخشتر از مراقبتهای بیمارستانی است، اما تمام دادههای عددی یا دارای چولگی (skewed) بودند یا غیر‐قابل استفاده. هیچ دادهای را در مورد رضایت کارکنان، ورودی مراقبین، عوارض ناشی از دارو یا تعداد عودها به دست نیاوردیم.
نتیجهگیریهای نویسندگان
به نظر میرسد مراقبت مبتنی بر اصول مداخله در بحران، با یا بدون بسته مراقبت خانگی مداوم، راهی قابل اجرا و قابل قبول برای درمان افراد مبتلا به بیماریهای روانی جدی باشد. با این حال، فقط هشت مطالعه کوچک را با سوگیری نامشخص در کورسازی، گزارشدهی و ریزش نمونه (attrition bias) وارد کردیم و شواهد برای پیامدهای اصلی مورد نظر از کیفیت پائین تا متوسطی برخوردارند. اگر قرار باشد این رویکرد بهطور گستردهای اجرا شود، به نظر میرسد که هنوز به انجام مطالعات ارزیابی کننده بیشتری نیاز است.